يكي از شهروندان آلماني ۶سال است كه خانه خود را در سراسر اين كشور به دوش ميكشد تا مكاني امن براي زندگي بيابد. البته او نه از چنگ پليس ميگريزد نه قاتلان؛ نه بيماري تنفسي دارد و نه حساسيت به وضعيت آبوهوايي خاص. اين شهروند از امواج تلفن همراه فراري است...
به گزارش دويچه وله، پزشكان ميگويند كه بدن اين شهروند در برابر ريزموجها بيش از حد حساس شده است. او در حوزه الكترونيك كار ميكرده و پزشكان در سالهاي نخست، بروز اختلالها، سردرد، مشكل بينايي، حالت تهوع و عدمتمركزش را ناشي از فشارهاي روحي ميدانستند.
اما زماني كه استراحت، كارگر نيفتاد، آزمايشهاي پزشكي دقيقتر از اين حقيقت پرده برداشتند كه دنيا يا جاي اوست يا امواج تلفن همراه. اين فرد ۳۱ ساله اكنون در مكاني دورافتاده در يك خودروي سفري زندگي ميكند و تنها با پوشيدن لباسهاي محافظ خاص ميتواند از تلفن همراه بهطور كوتاهمدت استفاده كند. وي در ۱۵ سالگي صاحب نخستين تلفن همراه خود شده است.
به گواهي شركتهاي ارائهكننده خدمات تلفن همراه، بيش از 90 درصد آلمان زير پوشش شبكه مخابراتي تلفن همراه قرار دارد. اين شركتها تلاش ميكنند كه نقاط كور باقيمانده را نيز برطرف كنند. يكي از اين شركتها اخيرا دكل فرستنده تلفن همراه خود را دقيقا در نقطهاي مستقر كرده كه محدوده زندگي شهروند بيمار را زير پوشش گرفته است. يكي از انجمنهاي فعال در زمينه حفظ سلامت شهروندان در برابر امواج مضر، فرستنده را با پوششي از آلومينيوم پوشانده و اين پوشش را محافظ ناميده است. حال اختلاف ميان انجمن و شركت مخابراتي بالا گرفته است.
ريزموجها دماي محيط را بالا ميبرند. امواج مخابراتي موجود در فضا نبايد در حدي باشند كه دماي بدن شهروندان را بيش از يك درجه بالا ببرند. شركتهاي مخابرات موظف هستند شدت امواج فرستندههاي خود را در حدي نگهدارند كه آسيبي به سلامت افراد نرسد. آلمان در اين زمينه داراي بهترين استاندارد جهاني است اما فرد بيماري كه پيشتر به او اشاره شد، نظر ديگري دارد. به گفته او شركتهاي آلماني تنها امواج را در حدي نگه ميدارند كه دماي بدن شهروندان را مختل نكند، اما در مورد مشكلهاي زيستي اين امواج (شبيه مشكل او) هيچ تعهدي از خود نشان نميدهند.
دانشمندان مؤسسه ماكس پلانك آلمان در تحقيقي دريافتند كه دماي سلولهاي در معرض ريزموجها تا ۱۰۰ درجه افزايش مييابد. آنان بر اين عقيدهاند كه چنين امري نخستين تأثير را بر جريان خون ميگذارد. پس از يك تلفن كوتاه - حتي اگر شخص، خود با تلفن صحبت نكند - گلبولهاي قرمز چنان ناكارا ميشوند كه از انجام وظايف بيولوژيك خود باز ميمانند و در نهايت آثاري همچون خستگي، مشكلات تمركز، ناآرامي، سوت كشيدن گوشها، آلرژي يا عفونت، بروز ميكنند. به اعتقاد پزشكان كساني كه در نزديكي فرستندههاي تلفن همراه زندگي ميكنند، سطح ملاتونين خونشان پايينتر است و به راحتي به آرامش نميرسند.
ريزموجها چه امواجي هستند؟
از ريز موجها براي گرمكردن غذا در ماكروفرها استفاده ميشودامواج الكترو مغناطيسي داراي بسامد ۳۰۰ مگاهرتز (يك ميليون ارتعاش در ثانيه) تا ۳۰۰ گيگاهرتز (يك ميليارد ارتعاش در ثانيه)، ريزموج ناميده ميشوند. از اين امواج در ماكروفرها براي گرم كردن غذا و در تلفنهاي همراه، فرستندههاي ميكرو، شبكههاي اينترنتي بيسيم و تلفنهاي بيسيم، براي انتقال اطلاعات استفاده ميشود.
براي جلوگيري از اختلال در تبادل اطلاعات، همواره از محدوده فركانسهاي خاص (بهعنوان مثال ۹/ ۰ تا ۸/ ۱ گيگاهرتز) استفاده ميشود. برخي از اين محدودهها، همان محدودهاي هستند كه بخشي از اعصاب دستگاه عصبي انسان در آن فعاليت ميكند. اين همان نكتهاي است كه منتقدان استفاده از تلفن همراه بر آن انگشت ميگذارند.
داستان از اين قرار است که يک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک،چشمش به دختربچهاي مي افتد که داشت گريه مي کرد.کافکا جلو ميرود و علت گريه ي دخترک را جويا مي شود...دخترک همانطور که گريه مي کرد پاسخ ميدهد : عروسکم گم شده !کافکا با حالتي کلافه پاسخ ميدهد : امان از اين حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت !!!دخترک دست از گريه ميکشد و بهت زده ميپرسد : از کجا ميدوني؟کافکا هم مي گويد : برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه !دخترک ذوق زده از او مي پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه که کافکا ميگويد : نه . تو خونهست. فردا همينجا باش تا برات بيارمش ...
کافکا سريعاً به خانهاش بازميگردد و مشغول نوشتنِ نامه ميشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابي مهم است ! و اين نامه نويسي از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه ميدهد؛ و دخترک در تمام اين مدت فکر ميکرده آن نامه ها به راستي نوشته عروسکش هستند... و در نهايت کافکا داستان نامهها را با اين بهانه عروسک که «دارم عروسي مي کنم» به پايان ميرساند...
اين؛ داستان همين کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است. اينکه مردي مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهاي سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکي کند و نامهها را – به گفتهي همسرش دورا – با دقتي حتي بيشتر از کتابها و داستانهايش بنويسد؛ واقعا تأثيرگذار است... او واقعا باورش شده بود. اما باورپذيري بزرگترين دروغ هم بستگي به صداقتي دارد که به آن بيان ميشود.
- امّا چرا عروسکم براي شما نامه نوشته؟
اين دوّمين سوال کليدي بود و کافکا خود را براي پاسخ دادن به آن آماده کرده بود ،پس بي هيچ ترديدي گفت : چون من نامهرسان عروسکها هستم...!
آن كس كه جرات انجام كارهاي شايسته را دارد، انسان است.
من هميشه تمايل دارم كه از اشخاص نجيب پيروي كرده و از آنان چيز بياموزم.
از دست دادن اميدي پوچ و محال، خود موفقيت و پيشرفتي بزرگ است.
مردم بينوا و تيره بخت، درماني جز اميد ندارند.
صورت شما كتابي است كه مردم مي توانند از آن چيزهاي عجيب بخوانند.
آدم تبهكار مي رود، ولي زيانهايش بعد از او مي ماند.
ديوانه خودش را عاقل مي پندارد و عاقل هم مي داند كه ديوانه اي بيش نيست.
حقيقت را همانطور که هست، بپذير.
هنگامي كه فقر از در وارد شود، عشق از پنجره مي گريزد.
آنچه را داريم و از آن لذت مي بريم، چنان كه بايد ارج نمي نهيم و قدر آن را نمي شناسيم و چون از دست برود به ارزش آن پي مي بريم. در اين هنگام است كه به اين حقيقت دست مي يابيم كه تا مالك چيزي هستيم از مالكيت خود بي خبريم.