شهرمن به وبلاگ شهر من خوش آمدید

شهرمن

نمایش تصاویری از شهرستان شازند و ...

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

google+

امکانات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 154
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 337
بازدید ماه : 798
بازدید کل : 34297
تعداد مطالب : 295
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

شهرمن


شانس در خانه‌ی همه را می‌زند!؟

شانس در خانه‌ی همه را می‌زند.

سخنی از این داستان: «کسی که مثبت می‌اندیشد حتی شانس بد را به شانس خوب تبدیل می‌کند.»


این داستان مربوط به یکی از ایالات جنوبی امریکاست. در این ایالت که هنوز برای گرم‌کردن خانه‌ها از شومینه‌ی چوبی استفاده می‌شود، هیزم‌شکنی زندگی می‌کرد که انسان ناموفقی بود. او بیشتر از دو سال بود که هیزم خانه‌ای را تأمین می‌کرد و می‌دانست ضخامت قطعات چوب نباید بیشتر از هفت اینچ باشد تا در شومینه جا شود. یک بار همان مشتری قدیمی سفارش یک کورد [۱] چوب داد. ولی وقتی هیزم‌شکن چوب‌ها را برایش برد، خانه نبود. وقتی به منزل آمد متوجه شد که اندازه‌ی چوب‌ها بزرگ‌تر از سفارش اوست. هیزم‌شکن را خبر کرد و از او خواست تا چوب‌ها را عوض کرده یا آن‌ها را خرد کند.
هیزم‌شکن گفت: «نمی‌توانم این کار را بکنم. هزینه‌ی این کار بیشتر از ارزش کل هیزم‌ها می‌شود.» و به این ترتیب، از انجام کار سر باز زد.
صاحب‌خانه ماند و خردکردن هیزم‌ها، آستین‌هایش را بالا زد و شروع به کار کرد. اواسط کار بود که متوجه سوراخی روی یکی از کنده‌ها شد که کسی روی آن‌را پوشانده بود. آن‌را برداشت، زیادی سبک بود و به نظر توخالی می‌آمد. با یک ضربه‌ی سنگین تبر آن‌را خرد کرد.
یک رول کاغذ آلومینیومی که سیاه شده بود بیرون افتاد. خم شد، آن‌را برداشت و باز کرد. بهت‌زده، اسکناس‌های بسیار قدیمی ۵۰ و ۱۰۰ دلاری را داخل بسته دید. به آرامی آن‌ها را شمرد. درست ۲۲۵۰ دلار بود. ظاهراً سال‌ها پیش این اسکناس‌ها را درون درخت گذاشته بودند. چرا که کاغذ اسکناس‌ها پوسیده بود. صاحب‌خانه که فردی مثبت‌اندیش بود تصمیم گرفت پول‌ها را به صاحبش بازگرداند. تلفن را برداشت و به هیزم‌شکن زنگ زد و از او پرسید هیزم‌ها را از کجا تهیه کرده است. این بار نیز اندیشه‌ی منفی، نیروی دافعه‌ی خود را به کار انداخت. هیزم‌شکن گفت: «این حرفه‌ی من است و نباید فوت و فنش را برملا کنم. اگر این کار را بکنم مردم همیشه به من رودست می‌زنند.» صاحب‌خانه هرچه تلاش کرد نتوانست جای چوب‌ها را پیدا کند. هم‌چنین، در یافتن کسی که پول‌ها را جاسازی کرده بود هم ناکام ماند.
نکته‌ی مهم داستان، بازی روزگار نیست. درست است که مرد مثبت‌اندیش پول‌ها را پیدا کرد، نه مرد منفی‌نگر. ولی اینکه شانس در خانه‌ی همه را می‌زند نیز حقیقت دارد. بااین‌حال، کسی که با اندیشه‌ی منفی زندگی می‌کند مانع می‌شود این شانس، منفعتی به او برساند و کسی که مثبت می‌اندیشد حتی شانس بد را به شانس خوب تبدیل می‌کند.
 

منبع : بانک سخنان بزرگان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: همشهری تاريخ: 11 / 11 / 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ شهر من خوش آمدید. این وبلاگ برداشت آزاد شما از تصاویری است که در شهر من (شازند) رخ می دهد ، و نیز ارائه موضوعات مختلف دیگر ، با ما باشید.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to shazandphoto.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com